به گزارش راهبرد معاصر، همزمان با مسجل شدن پیروزی "جو بایدن" در انتخابات ریاست جمهوری 2020 آمریکا، رویکرد کشورهای اروپایی نیز در مورد پرونده هسته ای ج.ا.ا تا حد زیادی تغییر کرده است. اروپایی ها با توجه به موضع گیریهای مختلف جو بایدن مبنی بر ضرورت بازگشت آمریکا به توافق برجام، سیاست خود را به نوعی متناسب با این شرایط تغییر داده اند و از انفعال محض در دوره ریاست جمهوری دونالد ترامپ(و معرفی آمریکا به عنوان عامل اصلی تضعیف برجام) به سمت کنشگری فعال در رابطه با پرونده هسته ای جمهوری اسلامی ایران، در حال تغییر موضع هستند.
به طور خاص، چند هفته ای است که مقام های ارشد تروئیکای اروپایی(آلمان، فرانسه و انگلیس)، در موضع گیری های مختلف خود، به وضوح ایران را ناقض توافق برجام می خوانند و رویه های هسته ای اخیر کشورمان در کاستن از تعهداتش و همچنین افزایش توانمندی های هسته ای ایران را که در پاسخ به اقدامات مخربی نظیر ترور شهید "فخری زاده" دانشمند هسته ای کشورمان انجام شده اند را قویا محکوم و حتی بر این نکته تاکید کرده اند که این نوع از اقدامات ایران، موجب سخت تر شدنِ بازگشت دولت آمریکا به توافق برجام خواهد شد. قدرتهای اروپایی برجام به طور خاص، بر این نکته تاکید داشته اند که دامنه مسائل مطروحه در توافق برجام کافی نیست و باید موضوعاتی نظیر صنعت موشکی و همچنین نفوذ منطقه ای ج.ا.ا نیز در چهارچوب آنچه بازنگری در توافق برجام خوانده اند، گنجانده شود. با این حال، سوالی که در این میان مطرح می شود این است: محرک ها و انگیزه های اصلی طرف های اروپاییِ برجام در طرح یکچنین درخواستی چه هستند؟ به نظر می رسد برای پاسخ به این پرسش بتوان به دو مساله اساسی اشاره کرد:
بر کسی پوشیده نیست که قدرت های اروپایی، نظیر دولت آمریکا، هیچگاه جمهوی اسلامی ایران را به عنوان بازیگری قدرتمند و تاثیرگذار در عرصه معادلات بین المللی، نمی توانند بپذیرند و هرکاری را به هر شیوه ای انجام خواهند داد تا ایران، دامنه قدرتِ محدود و مشخصی داشته باشد. از این منظر، حضور ترامپ به عنوان رئیس جمهور آمریکا و سیاستهای تهاجمی وی علیه تهران، فرصت مناسبی برای قدرت های اروپایی فراهم کرد تا با انداختن تمام تقصیرات به گردن ترامپ(مخصوصا در قالب توافق برجام)، خود را قربانیان رویکردهای غیرقانونی وی نشان دهند و به نوعی به عنوان یک مجرای دیپلماتیک برای دیکته کردن درخواست های دولت ترامپ در تعامل با ایران عمل کنند.
اکنون که دولت ترامپ از صحنه قدرت آمریکا حذف شده، دولت های اروپایی سعی دارند تا میوه فشارهای ترامپ بر ایران را به نوعی چیده و با تداوم بخشیدن به این فشارها، عملا تهران را به زانو درآورده و آن را مجاب به پذیرش آنچه مطلوبشان است، بکنند. از چشم اندازی کلیتر، اروپایی ها سعی می کنند تا با بازی کردن در نقش "پلیس بد"، در هرگونه تعامل احتمالی آتی دولت امریکا با ایران، امتیازگیری های خاص خود را هم از ایران و هم آمریکا در دستور کار قرار دهند و به نوعی، از این مساله برای خود یک بازیُ دو سر سود بسازند.
قدرت های غربی سال هاست که در راهبردهای خود علیه جمهوری اسلامی ایران بر یک مساله اساسی تاکید دارند: آن ها معتقدند که با توجه به توانمندی های گسترده ایران و منتفی بودنِ امکان حمله نظامی به این کشور، باید به نوعی با آن تعامل کرد که این کشور، در دستورکار سیاسیِ غربی استحاله شده و عملا شبیه به کشورهایی نظیر مصر یا عبستان سعودی شود.
از این رو، آغاز شدنِ دور جدیدی از فشارهای دولت های اروپاییِ طرف برجام علیه کشورمان را نیز بایستی تا حد زیادی در چهارچوب این سناریو ارزیابی کرد. در این راستا، این قدرت ها با اشاره به مورادی نظیر قدرت موشکی و همچنین حضور منطقه ای ایران و ضرورت گنجاندن آن ها در قالب یک توافق جدید با ایران، سعی دارند تا به تهران این سیگنال را برسانند که اگر می خواهد از امتیازات اقتصادی برجام برخوردار شود، باید قواعد بازی قدرت های غربی در عرصه معادلا سیاسی و بین المللی را رعایت کند و به خود اجازه فکر کردن در مورد گسترش دامنه نفوذ و قدرتش را ندهد و صرفا در یک محدوده مشخص، به کنشگری بپردازد. از این منظر، اروپایی ها صنعت موشکی و همچنین نفوذ منطقه ای ایران را زنگ خطری برای خود و نظام بین المللیِ غرب محور ارزیابی کرده و تشدید فشارها علیه ایران جهت حل شدنِ این کشور در این نظام(به جای به چالش طلبیدن آن از سوی ایران) را حیاتی و در راستای منافع اساسی خود ارزیابی می کنند.